محل تبلیغات شما
وای از لحظه ای که گدا معتبر شود!
چه ها که نمی کند!
مثل .
.
.
خداوندا آن قدر با مهر به من پرداختی
که هوا برم داشته
دلم وسیله نقلیه می خواهد
که مخصوص خودم باشد!
و می خواهم آن را که مامور ساختی
مرا با وسیله نقلیه اش برساند
مرخص سازی!
هنوز هستند کسانی که باید برساند
دیگر نمی خواهم پابند من شود!
و بازرسین تو چنان کلافه اش کنند
که خودش پای پیاده دنبالم بیاید
و التماسم کند تا سوار شوم و مرا با وسیله اش برساند
چون رسیدن مرا جواز عبورش کرده ای!!!
راضیم خدا
بگذار برود!
حس می کنم دیگر حوصله دیدنش را ندارم!
من خودم وسیله نقلیه می خواهم
که مخصوص مخصوص خودم باشد!
با سرعتی بالا
که مرا سریعتر به تو برساند!
و کلاسی
که به من مزه قرآنت را بچشاند!
حتی وسط راه!!!
و دلی که دلش برای خلوت با تو دلتنگ شود!!!
فقط آن موقع دلتنگی می چسبد!
با این وضع
اصلا شاید دلم بخواهد
چند نفر را سوار وسیله ام کرده برسانم!
دل است دیگر!
هنوز منتظر است
روزی صیدش کنی!
و منتخبت روی او حساب باز کند!
.
.
آری
امان از لحظه ای که گدا معتبر شود .

گویی به عشق دوره نوجوانی رسیده باشم

یتیمی و نذری آرزو بر دل

جهنم شعله ور می شود

وسیله ,ای ,کند ,اش ,مرا ,نقلیه ,معتبر شود ,وسیله نقلیه ,گدا معتبر ,که گدا ,از لحظه

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لنده Nicole's game Frank's receptions Tourist Guide.Seyed Ali Mohammad Hosseini 96 والمان درگاه رسمی اطلاع رسانی فعّالیّـت های علمی پژوهشی دکتر رضا دادگر Reinaldo's collection نای نی Yen's blog